کد مطلب:94601 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:121

خطبه 184-به همام درباره پرهیزکاران












[صفحه 487]

همام كه یكی از پیروان امیرمومنان بود به علی (ع) گفت:- ای مولای من، پرهیزكاران را چنان برای من وصف كن كه گوئی آنان را می بینم. علی (ع) مانند همیشه درنگ كوتاهی فرمود و گفت: ای همام، تو از خدای بترس و پرهیزكار باش كه خدای تعالی در قرآن كریم فرموده: پروردگار با پرهیزكاران و نیكوكاران است. همام باین پاسخ مستدل و موجز اكتفا نكرد و علی (ع) را سوگند داد و این خطبه آغاز شد در كردار پسندیده سخت كوشیدن، و روی از زشتی و گناه پوشیدن، نتیجه مسلمانی است جهان آفرین سبحان، هنگام آفرینش مخلوقات، از طاعت و بندگی آنان بی نیاز بود و بیمی از گناه و نافرمانی آنان نداشت زیرا، گناه و عناد و عصیان كافران، به او خسران و زیانی نرساند و ثنا و ستایش عابدان هم سود و بهره ای به او نخواهد بخشید. پس برای آنان وسائل آسایش و آرامش ایجاد فرمود، و در دنیا به هر كس بقدر كفایت و سزاواریش بهره ای بخشود. بدانید كه میان همه بندگان، عابدان و پرهیزكاران، فضیلتی و حرمتی خاص دارند، زیرا گفتارشان از روی صدق و راستی است و آئین و آرمانشان، فروتنی و در لباس و پوشاك و زندگیشان اعتدال و میانه روی پیش میگیرند. از آنچه پروردگار برایشان حلال و روا

ندانسته چشم می پوشند، و به سخن راست، كه بر ایشان سودی سرشار و بهره ای بی مثال همراه دارد گوش فرا میدهند. در سختی ها و گرفتاریها، به رضای كردگار خشنودند. درست بسان آنانكه در آسایش و شادی و خوشی بسر میبرند. اگر بدلیل مرگ- كه خداوند برای هر كس در زمانی معین مقرر فرموده نبود، بر اثر اشتیاق به ثواب و هراس از عذاب، حتی به كوتاهی یك چشم بر هم زدن، جان در بدنشان نمی ماند و بی درنگ به خدای خویش می پیوستند، آفریدگار نزدشان بزرگ و غیر او- هر چه هست- پیش چشمانشان خرد و بی مقدار و پست و كوچك مینماید. مژده بهشت برین را چنان باور می كنند، كه گوئی آنرا بچشم دیده و در آن سرگرم عیش و شادی و شادمانی بوده اند. اعتقادشان به دوزخ، بسان كسانی است كه به آن داخل شده و در عذابش گرفتار گشته اند. قلب چنین پارسایانی از عقوبت خدا، اندوهگین است و هیچكس از رفتار آنان آزار و اذیت نبیند. اندامشان بدلیل قناعت، لاغر، و نیازشان به دنیا اندك است. جانشان با عفت و پاكدامنی آمیخته است و لحظه ناپایدار دنیا را به شكیبائی بسر می آورند، چون میدانند كه پس از آن، به آسایش جاودانی واصل می شوند، و این سوداگری پر سودی است كه پروردگار برای آنان فراهم فرموده

است. هر چه دنیا به چنین مومنانی روی آورد آنان از او بیشتر روی بر میتابند. اگر گیتی آنان را اسیر و گرفتار مشكلات خود كند، آنان به سختی هایش تن میدهند و از بندش میرهند. شب هنگام، بپا می خیزند و آیات قرآن را با تامل و اندیشه میخوانند و با خواندن و فهمیدنش، از بیم عذاب آخرت اندوهگین میشوند، و با داروی شفابخش حكمتهای بسیارش، درمان درد خویش میكنند. هر وقت به آیه ای رسند كه گویای امید و پاداش نیكوكاران باشد، با وجدی عاشقانه و شوقی عابدانه، به آن خیره میشوند، گوئیا آن جزا و پاداش مضبوط در كتاب را، عیان و در برابر چشم خود متجلی می بینند و هنگامیكه به آیه ای برسند كه گویای كیفر و جزای بدكاران باشد، چشم و گوش میگشایند، چنانكه گوئی، سوز ناله و فریاد دوزخیان، در گوششان طنین افكنده و بچشم خویش عذاب این تیره بختان را نظاره می كنند. شبانگبهان، پرهیزكاران در پیشگاه الهی قد خم كرده، برای سجود، پیشانی و كف های دست و زانوان و اطراف قدمهایشان را بروی خاك می نهند و از آفریدگار، طلب روزی و پرهیز از عذاب روز رستاخیز مینمایند و روز هنگام، در مشكلات بردبارند و نیكوكاری و پرهیز، پیشه می كنند. ترس از خدا اندامشان را بسان تركه های تراشی

ده، لاغر كرده گوئیا بیننده می پندارد كه بیمارند، حال آنكه چنین نیست و به آنان اتهام جنون و دیوانگی میزنند. آنان بسی عاقلند و به آن روز عظیم می اندیشند و پیوسته در فكر آن گرفتارند. نه كمی كردار نیك، باعث خشنودیشان میگردد و نه بسیاری آنرا بی نهایت عظیم می انگارند. از اینرو پیوسته خود را به كوتاهی كردار نیك و عبادت، متهم می سازند و از اعمال خویش هراسانند كه مبادا مقبول درگاه خداوندی قرار نگیرد. هر گاه یكی از آنان به پاكی ستوده شود، از این ستایش بیمناك شده و در مقام تواضع و فروتنی به خود میگوید: من خویشتن را بهتر از دیگران می شناسم و آفریدگار مرا بهتر از خود من می شناسد. اینك بار پروردگارا، مرا به آنچه دیگران مدح و ستایش می كنند مگیر و برتر از آنچه میپندارند بگردان، و گنبهانم را كه دیگران از آن بی خبرند، مشمول الطاف خویش قرار ده و بر من ببخشای

[صفحه 491]

اما، نشانه های پرهیزكاری ایشان را تنها با چشم بصیرت میتوان دید كه: در دین توانا، در نرمی و ملاطفت، دوراندیش و دانا، به یقین با ایمان آشنا، در دانش آزمند، در بردباری خردمند، در توانگری میانه رو و تعادل پسند، در طاعت و بندگی، فروتن و اندیشمند، و در فقر و تنگدستی خود را غنی و خوشنود مینمایانند. بر مشگلات و معضلات، شكیبا، در كسب روزی حلال جویا، و در راه رستگاری و هدایت شاد، و از حرص و طمع دور و بركنارند. چنین كسی در حالیكه از عقوبت خشم خدا میترسد، بكارهای نیكو میپردازد، و شبها تلاش و كوشش او مصروف و مخصوص شكر و ثنا و سپاس به ذات پاك كبریاست و بامدادان ورد زبانش ذكر و یاد خداست. شب را در هول و هراس از غفلت در عبادت، به بامداد میرساند و روز را از شكرانه لطف و مهربانی خدا شادمان است. اگر وجودش به هوی و هوس متمایل شود- كه خوش آیند نیست- حتی مانع تمایلات روای خود میگردد تا وجود خویش را به نیكی تربیت كند. چشمش به آنچه پایدار و جاودانست منور و به آنچه كه جاوید و پایدار نیست بی رغبت است. شكیبائی را دانائی، و گفتار را با كردار به هم می آمیزد. او را مینگری كه آرزویش كم، خطا و لغزشش بی مقدار، دل و جانش خاضع و خ

اشع و نفسش به اندك قانع، خوراكش لقمه ای نان، زندگیش آسان، دین و آئینش از گناه در امان، شهوت و خواهشهای نامشروعش مرده و خشم و غضبش فرو نشسته است. آدمیان به پاكی و نیكیش امیدوار و از اذیت و آزارش در امانند. اگر در میان مردم به غفلت و بی خبری معروف باشد، در حقیقت به حقایق آگاه و داناست. با بیداردلان همنشین بوده و دانایان او را به غفلت و بی خبری متهم نخواهند ساخت. اگر از كسی ستمی به او رسد، از سر صدق و خطاپوشی، ستمگر را می بخشد و به آنكسی كه از خوبی محرومش كند، احسان مینماید. چنان سرشار از مهر و عاطفه است كه هر كس از او رنجیده خاطر گردد و تركش نماید، صمیمانه رو بسویش كرده و رشته گسسته را باز به هم می پیوندد. دل و زبانش از دشنام و سخن زشت مبراست و با گفتار راست، نیك آشناست. هرگز گرد كردار نكوهیده نرود. و اعمال پسندیده از دست و زبان و رفتار و گفتارش هویدا و آشكار است. نیكی به او رو كند و زشتی به او پشت نماید. در گرداب مشكلات، صبور و بردبار و در میان شادی و آسایش، سپاسگزار است. بر دشمن خویش ستم نكند و در حق دوستان، ظلم و جور و گناه روا ندارد. پیش از آنكه از او گواه طلبند، بحق اعتراف كند و در امانت خیانت ننماید. هر

چه یادآورش شوند، بدست فراموشی نسپارد و هیچكس را به صفت و لقب زشت، نخواند. به همسایه و همخانه آزار و زیان نرساند و در سوگواریها و ناگواریهای مردم، شور و شادی نكند. پا به راه نادرست ننهد و گام از طریق عزت و هدایت بیرون نگذارد. اگر خموشی گزیند، اندوهگین نشود و اگر بشادی گراید، فریاد شادیش بلند نگردد. آن زمان كه بر او جور كنند، بر این ستم صبر آورد تا خداوند، ستمگر را به كیفر رساند. نفسش از دست و زبانش به رنج نباشد و مردم از آزارش آسوده باشند چنین كسی خویشتن را برای آمرزش آخرت بزحمت افكنده و آسایش دنیا را به دیگران بخشیده است. حذرش از دوستان دنیاپرست، از روی بی رغبتی است، و الفتش با آشنایان خداشناس، با خوشخوئی و مهربانی آمیخته است پرهیزش از مردم بدلیل خودخواهی و بزرگی نیست و آمیزش و همنشینی و با آشنایان از سر مكر و حیله نمی باشد


صفحه 487، 491.